مرگ حسینعلی نوری ، بهاءالله

دوشنبه, 16 مرداد 1396 12:15 نوشته شده توسط  اندازه قلم کاهش اندازه قلم کاهش اندازه قلم افزایش اندازه قلم افزایش اندازه قلم

 بهائیت درایران : ماه ذالقعده هجری به به نیمه رسیده است  . به همین بهانه به مرگ حسینعلی نوری که در 129 سال قبل در این ماه  اتفاق افتاده میپردازیم .

 میرزا حسینعلی نوری مازندرانی موسس فرقه ضاله بهائیت، و معروف به بهاءالله فرزند میرزا عباس معروف به میرزا بزرگ نوری در روز چهارشنبه دوم محرم ۱۲۳۳ قمری، مطابق با ۲۱ آبان ۱۱۹۶ شمسی و ۱۲ نوامبر ۱۸۱۷ میلادی در تهران و در خانواده ای ثروتمند متولد شد.

    به گفته مورخین بهائی، میرزا عباس نوری در دربار محمد شاه قاجار سمت منشی گری داشت و حتی او را وزیر دربار نیز می شمرند. طبیعی است که در چنین خانواده ای حسینعلی باید طبق مرسوم آن روزگار شروع به درس خواندن و گذراندن مراحل تحصیل نماید که مدارک فراوانی نیز در این زمینه وجود دارد که در همین وبسایت بهائیت شناسی در قسمت تحصیلات حسینعلی بهاء آمده است.

    در سال ۱۲۲۳ شمسی که علی محمد شیرازی ادعای بابیت کرد، حسینعلی نوری در ۲۷ سالگی به وی ایمان آورد و در زمره پیروان علی محمد باب درآمد و به عنوان یک فرد بابی قضایای بدشت را پی ریزی و ساماندهی و فرماندهی کرد.
    پس از اعدام علی محمد شیرازی در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ قمری مطابق با ۱۸ تیر ۱۲۲۹ شمسی و ۱۰ ژوئیه ۱۸۵۰ میلادی، حسینعلی نوری به خاطر دخالت در ترور ناصرالدین شاه قاجار به زندان افتاد و مدت چهار ماه در زندان بسر برد. (در همین زندان بود که حسینعلی بعدها اعلام داشت که در آن زندان به من وحی شده بود).
    بعد از دخالت و حمایت سفیر روس، حسینعلی از زندان آزاد و به همراه خانواده اش به بغداد که جزو قلمرو دولت عثمانی بود، تبعید شد. وی در بغداد به خدمت برادرش یحیی مشغول بود چرا که علی محمد شیرازی او را به جانشینی خود معرفی کرده بود. اما با بروز کدورت و ناراحتی و اختلاف بین او و برادرش، حسینعلی به مدت دو سال به کوههای سلیمانیه عراق رفت. در مدت این دو سال کسی از جایگاه وی مطلع نبود. تا اینکه از طرف برادرش دستور بازگشت صادر شد و حسینعلی به بغداد بازگشت و همچنان در خدمت برادرش بود، تا اینکه دولت عثمانی تصمیم به خروج آنان از بغداد گرفت. بدین جهت آنها را در اول اردیبهشت ۱۲۴۴ شمسی در باغ نجیب پاشا در بیرون شهر بغداد که بعدها به "باغ رضوان" معروف شد، اسکان داد.


    در این باغ بود که حسینعلی در بین خانواده خویش و ۲۶ نفر از پیروانش اظهار کرد که من موعود کتاب بیان و موعود جمیع انبیاء پیشین هستم که به ظهور من بشارت داده اند، یعنی من یظهره الله کتاب بیان و هم چنین "پیامبر الهی" و مظهر امر جدید می باشم. این ادعاء میرزا حسینعلی با مخالفت جدی برادرش یحیی نوری روبرو شد.
    دنبال دعوا و مشاجره لفظی و عملی بین این دو برادر، دولت عثماتی آنها را به مدت پنج ماه در اسلامبول (استانبول)، و سپس به مدت پنج سال در ادرنه اسکان داد و نهایتاً حسینعلی و طرفدارانش را به زندانی در شهر "عکا" آخرین نقطه قلمرو دولت عثمانی واقع در اراضی فلسطین که به گفته بهائیان محلی بسیار بد آب و هوا بود، تبعید نمود و برادرش یحیی و پیروانش را نیز به قبرس فرستاد.

    یحیی صبح ازل در قبرس از خود فعالیتی نشان نداده فلذا با فوت او پیروانی هم برای او باقی نماند. اما حسینعلی در عکا بیکار ننشسته و شروع به نوشتن الواح و کتاب هائی کرد که آمار آن به یک صد جلد بالغ می گردد. برخی از کتاب های حسینعلی نوری عبارتند از کتاب اقدس، ایقان، بدیع، آثار قلم اعلی، جواهرالاسرار، چهار وادی، هفت وادی، آیات الهی، ادعیه حضرت محبوب، کلمات مکنونه، لوح احمد، لوح ابن الذئب، اشراقات، اقتدارات، طرازات

 و....
    حسینعلی مازندرانی علاوه بر ادعای من یظهره اللهی، ادعای نبوت، مسیحیت و الوهیت نیز داشت. تا اینکه در شب یازدهم شوال ۱۳۰۹ قمری برابر با هجدهم اردیبهشت ۱۲۷۱ شمسی و هشتم می ۱۸۹۲ میلادی بیماری شیگلوز در وجود میرزا نمودار شد تا اینکه وی با همین بیماری در روز یکشنبه دوم ذیقعده ۱۳۰۹ قمری مطابق با هشتم خرداد ۱۲۷۱شمسی و ۲۹می ۱۸۹۲ میلادی چشم از جهان فرو بست.

    این مدعی نبوت و الوهیت بعد از ۲۴ سال سکونت در عکا، هیکلش به بیماری مبارک و شکوهمند اسهال خونی دچار گردید و در سن ۷۶ سالگی در"قصر بهجی" در عکای فلسطین از دنیا رفت و در همان محل مدفون گردید و مقبره ایشان در عکا به نام روضه مبارکه قبله بهائیان است.

    چند روز بعد از مرگ میرزا حسینعلی نوری، فرزندش عباس عبدالبهاء تمام فرزندان حسینعلی را جمع کرد و وصیت نامه او را برای بستگان و پیروان وی قرائت نمود. میرزا حسینعلی نوری وصیت کرد که پسرم عباس ملقب به غصن اعظم جانشین اول و بعد از او پسر دیگرم محمد علی ملقب به غصن اکبر جانشین بعدی، همین طور یکی پس از دیگری تا ۲۴ نفر ولی امرالله خواهند بود.

 

    اما عبدالبهاء امام اول فرقه ضاله صاحب فرزند پسر نشد تا جانشین پدر باشد، از این جهت فرزند دخترش شوقی را جانشین خود اعلام کرد و با این کار، وصیت پدرش راجع به جانشینی محمد علی نوری را به کناری نهاد. اما شوقی ربانی صاحب فرزندی نشد تا جانشین وی گردد، فلذا با مرگ شوقی سلسله ولی امراللهی بهائیان نیز برچیده شد و بهائیت الان ولی امری ندارند و بیت العدل کارهای بهائیان را رسیدگی می کند.

خواندن 2039 دفعه
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

معرفی رهبران بهائیت

  • زرین تاج قزوینی

     

    زرین تاج قزوینی (فاطمه یا ام السلمه) مشهور به طاهره قُرهالعَین یا طاهره بَرَغانی (زاده 1228 قمری برابر با 1823 میلادی در قزوین - درگذشته 1268 قمری برابر با 1850 میلادی).

     

    ادامه مطلب...
  • شوقي افندي

    شوقي افندي ملقب به شوقي رباني (1314-1377/1336ش) فرزند ارشد دختر عبدالبهاء بود که بنا به وصيت وي، در رساله اي موسوم به الواح و وصايا به جانشيني وي منصوب شده بود.

    ادامه مطلب...
  • علی محمد باب

    علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست.

    ادامه مطلب...
  • سید کاظم رشتی

    سيد كاظم رشتي بن سيد قاسم بن سيدحبيب از سادات حسيني مدينه ، زبده ترين شاگرد شيخ احمد احسائي بود که پس از مرگ شيخ رهبري  شيخيه را برعهده گرفت.

    ادامه مطلب...
  • عباس افندی (عبدالبهاء)

    عباس افندي (1260-1340) ملقب به عبدالبهاء، پسر ارشد ميرزا حسينعلي است و نزد بهائيان جانشين وي محسوب مي گردد.

    ادامه مطلب...

مبارزان با بهائیت

cache/resized/ccaca808332350bd352314a8e6bdb7dd.jpg
یکی از حوادث مهم زندگی آیت الله بروجردی تقارن سال
cache/resized/a2c88199bdee2998adc4f97d46fdb662.jpg
ملا محمد سعید بارفروشی معروف به سعید العلما یکی